تفسیر تطبیقی (مقارن) به مثابه گونهای نوظهور در حوزه تفسیر، پیش از هرچیز، نیازمند بررسی معرفتشناختی و روششناسی است. تلاش این کتاب در راستای تحقق این امر است. بدین منظور ابتدا به سراغ تلقی تفسیرپژوهان از تفسیر تطبیقی رفته و آنها را با معیارهای معرفتی و هرمونتیکی ارزیابی میکند و بدین نتیجه میرسد تنها نقطه تمرکز و اشتراک این تلقیها، مؤلفه مقایسه است وگرنه درخصوص هدف، متعلق و جهت مقایسه آنچنان تشتت وجود دارد که نمیتوان با تکیه بر این تلقیها مرز تفسیر تطبیقی را از سایر گونههای تفسیری یا حتی از غیر تفسیر متمایز کرد.این کتاب، از میان تلقیهای مختلف، «مقایسه دیدگاههای تفسیری» را سازگارترین تلقی با اهداف این گونه تفسیری دانسته و بر اساس آن، به بررسی مبانی، رهیافتها و روش تفسیر تطبیقی پرداخته تا بتواند گامی در جهت تعمیق و توسعه کوششهای انجام شده در باب این گونه تفسیری بردارد.
تفسیر تطبیقی (مقارن) به مثابه گونهای نوظهور در حوزه تفسیر، پیش از هرچیز، نیازمند بررسی معرفتشناختی و روششناسی است. تلاش این کتاب در راستای تحقق این امر است. بدین منظور ابتدا به سراغ تلقی تفسیرپژوهان از تفسیر تطبیقی رفته و آنها را با معیارهای معرفتی و هرمونتیکی ارزیابی میکند و بدین نتیجه میرسد تنها نقطه تمرکز و اشتراک این تلقیها، مؤلفه مقایسه است وگرنه درخصوص هدف، متعلق و جهت مقایسه آنچنان تشتت وجود دارد که نمیتوان با تکیه بر این تلقیها مرز تفسیر تطبیقی را از سایر گونههای تفسیری یا حتی از غیر تفسیر متمایز کرد.این کتاب، از میان تلقیهای مختلف، «مقایسه دیدگاههای تفسیری» را سازگارترین تلقی با اهداف این گونه تفسیری دانسته و بر اساس آن، به بررسی مبانی، رهیافتها و روش تفسیر تطبیقی پرداخته تا بتواند گامی در جهت تعمیق و توسعه کوششهای انجام شده در باب این گونه تفسیری بردارد.
دیدگاه خود را بیان کنید